بازی بعد از خواب
تو یه روز گرم تابستونی بعد از یه خواب عمیق و راحت تو تختخوابم وقتی چشمهامو باز میکنم میبینم عروسکهام بالاسرم نشستم و منتظرن تا باهاشون بازی کنم ، منم از خدا خواسته زودی از کناره های تختم میگیرم و بلند میشم .اول یه نگاه کلی بهشون میکنم تا ببینم با کدومشون اول بازی کنم. بعد در یک اقدام جسورانه کیتی خوشگلمو که خیلی دوستش دارم رو برمیدارم میکوبم تو سر خرسکم تا بهشون ثابت کنم اینجا حرف حرف شایلین گلی هستش...